کد مطلب:163252 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:141

تسویف و تاخیر
قیس بن مسهر [1] .

عبدالله بن یقطر [2] .

طرماح بن عدی. [3] .

این دو از رسولان امام برای مسلم هستند كه در قادسیه به وسیله ی حصین بن نمیر دستگیر می شوند و به كوفه روانه می شوند و برای لعن بر حسین علیه السلام بر منبر فرستاده می شوند و مردم را به یاری حسین و جدایی از حرام زاده ای مثل ابن زیاد می خوانند و از بالای قصر پرتاب می شوند و سر از بدن شكسته شان جدا می شود.

طرماح بن عدی هم از طایفه ی طی است كه از كوفه بیرون آمده و آن لشكر عظیم نخیله را دیده و هنگامی كه به حسین می رسد، به جای نصرت به نصیحت می پردازد و از حسین علیه السلام می خواهد كه به كوه های طی روی بیاورد و تا بیست هزار شمشیرزن را در ركاب خود ببیند كه تا جان در بدن دارند از او دفاع می كنند.حضرت می فرماید: كه من با حر عهدی دارم و نمی پذیرد و طرماح به خاطر رساندن آذوقه ی عیال از حسین علیه السلام جدا می شود تا خود برای نصرت او بازگردد و حسین علیه السلام می فرماید: شتاب كن، چون ممكن است كه ما را نبینی و او می رود و هنگامی كه بازمی گردد، دیگر در نینوا لاله ای نیست و آتش ها خاكستر شده اند.

این تسویف و تأخیرها به خاطر هر عذر و بهانه ای كه باشد، از ترجیح آن بهانه


حكایت دارد.چرا ما تكلیف ها را به عقب می اندازیم؟ آیا امكان بیشتر و یا قدرت زیادتر و یا رفع موانع و یا رفعت همتی را انتظار داریم؟

مادامی كه حسین، به تبلیغ و دگرگون كردن تلقی مردم از خویش و از حكومت محتاج است، مادام كه او به مهره های كارساز و جایگزین آن ها از مهره های موجود نیاز دارد، چگونه تأخیر می كنیم و برای تأمین چند ماه آذوقه می رویم و فرصت ها را از دست می دهیم در حالی كه زمان تنگ و هدف دور و موانع بسیار و راهزن ها در كمین هستند.

ما برای فرار از تكالیف، تكالیف را سنگین می شماریم و توان خود را نفی می كنیم تا عذر تأخیر و تسویف را فراهم كنیم.ما می گوییم:

«لو استطعنا لخرجنا معكم یهلكون انفسهم». [4] .

و خدا می گوید:

«لو ارادوا الخروج لا عدوا له عدة». [5] .

ما می گوییم: اگر می توانستیم می آمدیم و خدا می فرماید: اگر می خواستند آماده می شدند.

و همیشه حجتی بر ما هست كه نشان می دهد چگونه می توان در حضور ابن زیاد و بالای منبر او نصرت حسین علیه السلام را داشت و منتظر فرصت های طلایی نماند.

چگونه حسین را به بیست هزار شمشیر زن وعده می دهیم در حالی كه ممكن


است آن ها هم برای تأمین آذوقه و یا كارهای دیگر رفته باشند.

آن چه خدا می خواهد شتاب و سبقت است كه:

«سارعوا الی مغفرة من ربكم»، [6] .

و «اغتنموا الفرص» و «اغتنموا المهل». [7] .

و آن چه شیطان می خواهد وعده و وعید و تسویف و تاخیر است كه:

«یعدهم و یمنیهم و ما یعدهم الشیطان الا غرورا». [8] .

ما اگر می خواهیم كه حسرت نصرت معصوم و حسرت غنیمت همراهی او را نداشته باشیم و همچون طرماح به جای خالی نرسیم، باید تمرین كنیم و هیچ تكلیفی را به خاطر بهانه ای به عقب نیندازیم و الان می روم و رفتم را با عمل جایگزین كنیم كه تا به خود بجنبیم، دیگران رفته اند و كارها را برده اند و ما را با لهو و لعب ها گذاشته اند.


[1] تاريخ امام حسين عليه السلام، ج 2، ص 6.

[2] همان.

[3] تاريخ امام حسين عليه السلام، ج 1، ص 175.

[4] توبه، 42.

[5] توبه، 46.

[6] آل عمران، 133.

[7] نهج البلاغه ي صبحي صالح، خ 76.

[8] نساء، 120.